دفتر خاطرات کتاب های من

خاطرات من از کتابهایی که میخونم و اتفاقات زندگی ام همراه نظرات

دفتر خاطرات کتاب های من

خاطرات من از کتابهایی که میخونم و اتفاقات زندگی ام همراه نظرات

اقدام سلطانه با طلاق

نویسنده گمنام |

ماجرای برادر کریم ختم بخیر شد اما کریم با سلطانه سنگین رفتار میکرد و در اتاقهای جدا از هم بودند و کریم به سلطانهگفته بود که میخواهد او را طلاق دهد

سلطانه نقشه ای طراحی کرد.چمدانش را بست و با جت به کشوری  ک فرزندانش در آنجا در حال تحصیل بودند حرکت کرد ولی به تمام اعضای خانه گفت که به دوبی در ویلا یشان میرود و همسرش برای خبر گیری ب آنجا تلفن کند

بچه ها را با خود به مقصد کشوری جدید برد و هیچکس از او خبری نداشت

کریم همه جا دنبال او گشت ولی پیدایش نکرد.

چند ماه بعد سلطانهبه خواهرش زنگ زد تا خبر سلامت خودشونو بهش بده

خواهرش گفت که کریم میخواهد با تو دیدار کن

در لبنان قرار گذاشتند و سلطانه با چندین بادیگارد به دیدار همسرش رفت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی