حرص آدمی
نویسنده گمنام |
دست پسری در گلدان گران قیمتی گیر کرد.پدرش را به کمک طلبید.پدر هر چه کرد نتوانست دست پسر را از گلدان بیرون آورد .ناگزیر بود تا گلدان را بشکند.قبل از آن به پسرش گفت: انگشتانت را بهم بچسبان و دستت را بیرون آور
پسر پاسخ داد نمیتوانم
پدر شگفت زده : چرا؟
پس گفت: در دستم سکه ای را نگه داشتم اگر مشتم را باز کنم سکه از دستم می افتد
نتیجه : گاهی انسان به بعضی از چیزها چنان اهمیت میدهد که ارزش دارایی های پر ارزش خود را از یاد میبرد.
با تمام وجود موافقم