دفتر خاطرات کتاب های من

خاطرات من از کتابهایی که میخونم و اتفاقات زندگی ام همراه نظرات

دفتر خاطرات کتاب های من

خاطرات من از کتابهایی که میخونم و اتفاقات زندگی ام همراه نظرات

حرص آدمی

نویسنده گمنام |

دست پسری در گلدان گران قیمتی گیر کرد.پدرش را به کمک طلبید.پدر هر چه کرد نتوانست دست پسر را از گلدان بیرون آورد .ناگزیر بود تا گلدان را بشکند.قبل از آن به پسرش گفت: انگشتانت را بهم بچسبان و دستت را بیرون آور

پسر پاسخ داد نمیتوانم

پدر شگفت زده : چرا؟

پس گفت: در دستم سکه ای را نگه داشتم اگر مشتم را باز کنم سکه از دستم می افتد

 

نتیجه : گاهی انسان به بعضی از چیزها چنان اهمیت میدهد که ارزش دارایی های پر ارزش خود را از یاد میبرد.

  • نویسنده گمنام

نظرات  (۱)

با تمام وجود موافقم 

پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی