بعضی ها میترسند چون به چیزهای ترسناک ربطش میدهند
از کتاب شما جوجه اردک زشت نیستید نوشته مسعود لعلی
این داستان را همه بلدند
طی آزمایشی تعدادی قورباغه را داخل آب جوش می اندازند.قورباغه ها سریع بیرون میپرند.
ازمایش بعدی این بوده که همان قورباغه ها را در اب سرد می اندازند و اهسته اهسته حرارت را زیاد میکنند تا به نقطه جوش برسد
قورباغه ها بدون هیچ مقاومتی در دیگ اب جوش میپزند
چون اهسته اهسته اب گرم میشود و انها عادت میکنند و متوجه تغییر در شرایط نمیشوند و در اخر میمیرند
نقل مملکت ماست که ایرانی ها اروم اروم میپزند تا بمیرند و کسی هم کاری نمیکنه
سلام
میخوام خلاصه کتاب زندگینامه مارگارت تاچر نخست وزیر انگلستان را بنویسم.
مارگارت دختر یک خوار و بار فروش است .نه پولدار هستند و نه فقیر اما پدرش آدم صرفه جویی است.
مارگارت صرفه جوئی و امور اقتصادی را از پدر یاد میگیرد.او در مصاحبه هایش از پدرش بعنوان کسی که به او کمک کرد و از مادرش فقط یک نام یاد میکند.
پدرش شهردار شهر کوچکشان میشود.
مارگارت به دانشگاه اکفرد میرود.او همیشه پر تلاش و پر کار است.وارد حذب محافظه کار میشود و بعد از چند سال رهبر حذب میشود
سپس با تتلاش بسیار به سمت نخست وزیری در می اید
دوره او مصادف با افزایش تورم بوده است.او برای کاهش تورم 15 درصد مالیات بر شخص را افزایش و به طرفداری از حذب کارگر حقوق کارگران را افزایش میدهد.
ازدواج سلطانه
در قصر خواهرش ازدواج میکنه و 12 روز به کشورهای مختلف به عنوان ماه عسل سفر میکنه.
کریم بسیار ثروتمند بوده.اون یه وکیل سعودیه که چنددین قصر در جاهای مختلف دنیا داره
رسم بوده که عروس در خانه مادرشهر زندگی کنه
البته خانه پدری کریم هم قصر بوده .دارای چندین ماشین مازراتی و سه تا جت با خلبان های امریکایی و 22 تا مستخدم فیلیپینی و لبنانی و جاهای دیگه بوده
مادرشوهر سلطانه با ععروسش خوب نبوده و مدام اذیت میکرده و یک روز باعث دعوا بین پسر و عروسش میشه که کریم سیلی ای به سلطانه میزنه
ان زمان انها سه فرزند داشتند.
در همان زمان برادر کریم دچار مشکلی میشه که به شخص شاه مربوط میشده و پدر سلطانه میتونسته حلش کنه
سلطانه به مادرشوهرش میگه که یا سرشو از زندگی انها بکشه بیرون یا به پدرش میگه کاری کنه که برادر کریم را توبیخ کنند
مادرشوهر ساکت میشه و صبر میکنه تا مشکل برادر کریم حل بشه
خاطره ازدواج سلطانه
حدودا 16 ساله بود که یکی از عموزادگانش به خواستگاری او رفت.در ابتدا سلطانه قبول نکرد و اصرار به پدر که باید قبل از ازدواج او را ببند.
دختران عربستان سعودی قبل از ازدواج همسر خود را نمیبینند و پدر تصمیم میگیرد که با چه کسی ازدواج کنند
داماد به پدر سلطانه زنگ زد و خواست که او را ببیند و صحبتی کنند
پدر قبول کرد و روز موعود رسید.در اتاقی که عمه های و مادرشوهر اینده بودند بدون روبنده حضور پیدا کرد و از پس خوشش امد.اسمش کریم بود
کریم از پدر سلطانه خواست که تا زمان ازدواج با او تلفنی صحبت کند وپدر قبول کرد.این کار او جزو معجزات بود
عرب ها رسم داشتند که قبل از ازدواج دختر را ختنه کنند ولی یک پزشک ضررهای این کار را گفت و پدر سلطانه از این رسم صرف نظر کرد.
جشن ازدواج در قصر خواهر سلطانه برگزار شد
خاطراه دیگه از زمانی که حجاب میکنه.با زن پدرش و دو تا از دوستاش میرن که روبتدی و عبا بخرن همون حجاب عرب ها.دو تا دوستاش شیطون بودند.به سلطانه میگن میخوای یکم تفریح کنی؟سلطانه میگه باشه
میردن دم در اسناسور پارکینگ.هر مردی که میومده دو تا دخترا کنار میکشیدنش و از میپرسیدند میخوای تفریح کنی؟مرده میگفته باشه.بعد ازش میپرسیدند خانه یا ماشین داری که بریم انجا؟
سلطانه شصتش خبردار میشه و با زن پدرش سریع محل را ترک میکنه.چند روز بعد قضیه لو میره و اون دو تا دختر دادگاهی میشن.تحقیقاتی که کردند 14 مرد از اون ساختمان اعتراف کردند که همچین پیشنهادی شده
در عربستان حکم با پدر دختر است
پدر یکی از انها دخترش را با حضور دیگر افراد خانواده خفه میکنه
و ان یکی دختر توسط پدرش زندانی و با سومین زن یک مرد در روستایی دور افتاده میشه